|
شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 7:51 قبل از ظهر :: نويسنده : عرفان
 |
اي پرنده محاجر
سفرت سلامت اما
به کجاميري عزيزم قفسه تموم دنيا
روي شاخه هاي دوري چه خوشي داره صبوري
وقتي خورشيدي نباشه تا هميشه سوت و کوري
ميگذره روزاي عمرت توي جاده هاي خلوت
تا بخواي بر گردي خونه گم ميشي تو باغ غربت
واسه ما فرقي نداره هر جا باشيم شب نشينيم
دلخوشيم به اين که شايد سحرو يه روز ببينيم
آخرش يه روزي هجرت در خونتو ميکوبه
تازه اون لحظه ميفهمي همه آسمون غروبه
آخرش يه روزي هجرت در خونتو ميکوبه
تازه اون لحظه ميفهمي همه آسمون غروبه
ميگذره روزاي عمرت توي جاده هاي خلوت
تا بخواي بر گردي خونه گم ميشي تو باغ غربت
واسه ما فرقي نداره هر جا باشيم شب نشينيم
دلخوشيم به اين که شايد سحرو يه روز ببينيم
آخرش يه روزي هجرت در خونتو ميکوبه
تازه اون لحظه ميفهمي همه آسمون غروبه
آخرش يه روزي هجرت در خونتو ميکوبه
تازه اون لحظه ميفهمي همه آسمون غروب |
نظرات شما عزیزان:
|
|
سلام.خوش اومدین .برای داشتن وبلاگی بهتر به انتقادات و پیشنهادات شما دوستان عزیز احتیاج دارم.چنانچه مطلبی دارین به اسم خودتون و در بخش خاصی در وبلاگ ثبت میشه
|